او
او را فردی بسیار مهربان می دانند، کسی که در هر لحظه به فکر دیگران است.
طرز تفکر و ویژگی های اخلاقی او مورد پسند اکثریت است، اینها را او نمیگوید!
همان اکثریت گفته اند.
به او بانمک و خوش خنده میگویند و دوستان زیادی دارد و میان گرایی فوق العاده است
دوستان همیشه تفریحاتشان را با او به اشتراک میگذارند و معتقدند او بسیار پایه است. (نه پای هر کاری که فکرش را میکنید!)
او بسیار دوست دارد هدفمند زندگی کند و (شاید) تمام تلاشش را میکند.
او عاشق یادگیری زبان های مختلف است و موفق به یادگیری کمِ چند زبان شده.
او سال نسبتا سختی را پشت سر میگذارد.
با همه خوش برخورد و خوش رفتار است البته تا وقتی با او خوب باشند (او معتقد است اگر به کسانی که با تو بد هستند خوبی کنی پررو میشوند و این را بعد از سالها متوجه شد.) زیرا او حتی در مقابل کسانی که با او بد بودند به خوبی رفتار میکرد و روز به روز ضربه های بیشتری میخورد.
او اکنون سردرگم است مانند کودک 5 ساله ای که خانواده خود را گم کرده و نمیداند باید چه کند، کجا رود و در ان لحظه به چه چیرهایی بیاندیشد.
گاهی وقت ها از او ناامید میشوم و گاهی موجب حیرت من میشود.
«او» واقعا برایم عجیب است
she's her problem...