امروز...
روز خاصی برای من بود
دوست دارم اینجا بنویسمش
صبح دقیق ساعت 7:45 بلند شدم تا ساعت 8:30 حاضر شدم
ساعت 8:45 رفتم دم در خونه دوستم و با یه کیک کوچیک و یه گردنبد برای تولدش سورپرایزش کردم
ساعت 9 مترو بودم و به سمت ایران مال راه افتادیم
ساعت 11 رسیدیم جلوی ورودی ایران مال
گفتن ساعت یک باز میشه
ماهم از همونجا رفتیم چیتگر، برج هیجانشو رفتیم و دور دریاچه رو کامل قدم زدیم و حدودای ساعت 1:15 رسیدیم ایران مال
جایی که من خیلی خوشم اومد دیدمش نشر ثالث بود
پر از کتابای قشنگگگگ
بعدش رفتیم اتاق فرار گفتن بازی ترسناک برای امروز ندارن
ماهم گفتیم عیب نداره میریم هلیوم پارک ، اونجا یک و صد برامون خرج برداشت ولی خدایی خوش گذشت
حدودای ساعت 5 ناهار خوردیم همونجا و بعدش راه افتادیم سمت خونه
ساعت 7 رسیدم خونه و خب شب یلداست دیگه
مهمون داشتیم
دختر خالم گفت یه ذره به خودت برس آرایش کن و رنگ لاکتو عوض کن
تا نیم ساعت همون طوری بودم
بعدش خودش اومد لاک سفیدمو به قرمز تغییر داد و یه جوری ارایشم کرد تا حالا خودمو اینجوری ندیده بودم
ته ارایش من یه کرم پودر با ریمل و رژه
ولی الان یه ارایشی دارم 😂
درسته دارم از خستگی میمیرم ولی خوش میگذره
فردام ساعت 6 صبح باید بلند شم برم سالن مطالعه ...