Enter To My World

احساسات

میلیون‌ها انسان تصمیم گرفته‌اند که دیگر احساساتى نباشند.

پوست کلفت شدند تا دیگر کسى نتواند آزارشان دهد، امّا به بهایى گزاف!

کسى نمی‌تواند آزارشان دهد،

امّا دیگر کسى هم نمی‌تواند شادشان هم کند

۰

این دیگر چه دنیایی است؟

مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان انداختند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم! این دیگر چه دنیایی است؟

"ویکتور هوگو"

 

۰

هستین؟

سلاممم خوبین؟

گفتم بیام یه حالی بپرسم ازتون :))) 

اوضاع رو به راهه؟ 

۱

غریبه

امروز از کنار یه غریبه رد شدم

اسمشو، تاریخ تولدشو، رازها و ترساشو، همه چیزشو میدونستم 

جالب بود 

۰

کجای این دنیایی که نه دلت تنگ میشود و نه می آیی؟

دلم برات تنگ میشه

مثل وقتایی که دلم برای منِ بی‌دغدغه و کوچیکم تنگ میشه

مثل وقتایی که دارم از سفر برمیگردم و 

با همه ی جزئیات اون شهر و کوچه‌هاش خداحافظی میکنم

دلم برات تنگ میشه...

مثل وقتایی که میدونم این آخرین لحظه از یه اتفاق تکرار نشدنیه

مثل غروب کردن خورشید،

بعد از یه روز پر ماجرا

مثل حس اون بغلی که میدونی دیگه به این زودی‌ها دوباره لمسش نمیکنی

مثل یه صحبت آخر

و یا نگاهی که میخواد مستقیم نباشه

دلم برات تنگ میشه

مثل وقتایی که میدونم غیر ممکنه

اما بازم نمیتونم دست از خیال بردارم

مثل حس اون رویای قشنگ

اما محال اندر محال :))

۰
Older The Oldest The Newest Newer